درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان باشگاه پرواز و آدرس b.p.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 21
بازدید دیروز : 25
بازدید هفته : 81
بازدید ماه : 81
بازدید کل : 41770
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 62
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


باشگاه پرواز
امیدوارم وبلاگم رو دوست داشته باشی...

اومدم تو وبم افراد آنلاینم6تا ولی 1 نظرم نذاشتن

آخه این انصافه آیا شما بودین چی کار می کردین آیانـــــــــــــــــــــــــــامـــــــــــــــــــردا



جمعه 29 شهريور 1392برچسب:, :: 20:7 ::  نويسنده : پارمیس       

من ک2.البته بعضی وقتا جلو میشینماااااااا ولی خرخون نیستم

تو کدومی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



پنج شنبه 28 شهريور 1392برچسب:, :: 17:41 ::  نويسنده : پارمیس       


روایت شده است در حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی بزرگ میساختند. اما چند روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.
پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه! کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: چوب بیاورید! کارگر بیاورید! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر...!!!
و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت...
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را از معمار با تجربه پرسیدند؟!
معمار گفت: اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم... این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !



یک شنبه 24 شهريور 1392برچسب:, :: 18:22 ::  نويسنده : پارمیس       



پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:, :: 12:38 ::  نويسنده : پارمیس       

الان تو کدومی؟   من ک 5 مین بعدم!       البته 3 ساعتی میشه پای کامپیوترما ولی مکانی نیستم ک بشه لم داد...

 

 

شمام از این کارا میکردین آیا؟

 

 

 

خدایــــــــــــــــی راسته

 

 

چ نسل پر تحرکی هستیم ماااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 

 



پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:, :: 11:31 ::  نويسنده : پارمیس       

اگر خواهد خدا روزی که هستی را بیاراید                                                  تو را گوید تجلی کن که هستی را بیارایی

                

امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم                                             تو خوبتر ز ماهی من اشتباه کردم

                       

آن گردباد نیست بگرد سرای تو                                                               سرگشت ایست رقص کنان در هوای تو

 

                             

 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:, :: 14:1 ::  نويسنده : پارمیس       

استاد روپوش سفید وتمیزی پوشیده بود تا گرد گچ روی لباسش ننشیند.
صدایش سخت به ما که ته کلاس بودیم میرسید.میگفت:
تمام عضلات بدن از مغز دستور میگیرند.اگر ارتباط مغز با اعضای بدن قطع شود.اعضا هیچ حرکتی نخواهد داشت.اگر هم داشته باشد کاملا غیر ارادی و نامنظم خواهد بود.
حرف استاد که به اینجا رسید.یکی از دانشجوهاکه مسن تر از بقیه بود و همیشه ساکت بلند شد و گفت:
ببخشید استاد ولی وقتی ترکش توپ سر رفیق منو از زیر چشمهاش برد تا یک دقیقه بعد الله اکبر میگفت. . . .

 

این داستانک رو ب افتخار پدر عزیزم ک رزمنده بوده گذاشتم...



سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:, :: 10:47 ::  نويسنده : پارمیس       

 گویند حساسیت فصلی است!آری من ب فصل فصل این دنیای بی تو حساسم


فریاد ها را همه می شنوند،هنر واقعی شنیدن صدای سکوت است!بی صدا ب یادتم...


جریمه مشق امشبت:صدبار بنویس، رفیقی ک یادش نبودم یادم بود...





ادامه مطلب ...


یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:, :: 13:7 ::  نويسنده : پارمیس       

بانوی باحجابی داشت در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندق‌دار زنی بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.
صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت.
اما خواهر باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی شود!
بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم و این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!»
خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت:
«من جد اندر جد فرانسوی هستم… این دین من است و اینجا وطنم… شما دینتان را فروختید و ما خریدیم!»



یک شنبه 10 شهريور 1392برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : پارمیس       

 

چه دختر با نمکی! What a cute girl
یک پارچه آقا As good as gold
خیلی خوب نیستم Ander the wether
چه خوش خیالی! What a high flier
تو باغ نیستی You are not in
هرچه بادا باد Come what may
شورش رو در نیار Don’t go to far
حرف دهنت رو بفهم Watch you mouth
تقصیر شماست It is your foult
اهمیت ندارد Never mind


پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, :: 10:34 ::  نويسنده : پارمیس       
پنج شنبه 7 شهريور 1392برچسب:, :: 9:18 ::  نويسنده : پارمیس       

5کار زیر به ترتیب اهمیت الویت بندی کن(فکر کن همه این ها همزمان اتفاق بیفته)

1-تلفن زنگ می خورد.

2-بچه گریه می کند.

3-یک نفر زنگ خانه را می زند.

4-لباس هایی که شسته اید تقریبا خشک شده اما باران شروع به باریدن گرفته است.

5-شیر آب آشپزخانه باز مانده است.

 

جواباتون رو ب عنوان نظر برام بذارین تا نتیجش رو بگم...

 



سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:, :: 10:16 ::  نويسنده : پارمیس       

سلاااااااااااام

تولدم مبارک

عکس کیک براتون میذارم ب مناسبت تــــــــــــــولـــــــــــــدم

 

 

 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 3 شهريور 1392برچسب:, :: 12:46 ::  نويسنده : پارمیس       

 

 



یک شنبه 3 شهريور 1392برچسب:, :: 10:43 ::  نويسنده : پارمیس       

رفاقت رو از دست فروش بازار نخریدم ،بلکه تو کوچه های خاکی محله مون یاد گرفتم پس خوب میدونم ک برا کدوم  رفیق زمین بخورم ک از زمین خوردنم شاد نشه بلکه دست خاکیم رو بگیره و از زمین بلندم کنه


قطار باید اسیر ریل بماند چون نتیجه ی آزادیش فاجعه است...!  اسیرتم رفیق


سلام شرمنده گوشیم رو گم کردم اگه میشه زنگ بزن قطع نکن تا پیداش کنم!!!!!!!!!

 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 3 شهريور 1392برچسب:, :: 7:57 ::  نويسنده : پارمیس       

تـوی قـصـابـی بـودم کـه یـه پـیـرزن اومـد تـو و یـه گـوشـه وایـسـتـاد ...
یـه آقـای خـوش تـیـپـی هـم اومـد تـو گـفـت : اِبـرام آقـا قـربـون دسـتـت پـنـج کـیـلـو فـیـلـه گـوسـالـه بـکـش عـجـلـه دارم ...
آقـای قـصـاب شـروع کـرد بـه بـریـدن فـیـلـه و جـدا کـردن اضـافـه‌هـاش ...
هـمـیـنـجـور کـه داشـت کـارشـو مـی‌کـرد رو بـه پـیـرزن کـرد گـفـت :
چـی مـیـخـوای نـنـه ؟؟!
پـیـرزن اومـد جـلـو یـک پـونـصـد تـومـنـی مـچـالـه گـذاشـت تـو تـرازو و گـفـت :
هَـمـیـنـو گـوشـت بـده نـنـه ...




ادامه مطلب ...